English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6088 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
at the request of U تقاضای
total demand U تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
aggregate demand U تقاضای کل
at the instance of U بر حسب تقاضای
demand for payment U تقاضای پرداخت
request to send U تقاضای ارسال
application for loan U تقاضای وام
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
composite demand U تقاضای مرکب
national demand U تقاضای ملی
factor demand U تقاضای عوامل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
request substitution U تقاضای تعویض
re claim U تقاضای مجدد
maximum demand U تقاضای بیشینه
complementary demand U تقاضای مکمل
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
market demand U تقاضای بازار
at my request U مطابق با تقاضای من
gives U تقاضای رای
inelastic demand U تقاضای بی کشش
give U تقاضای رای
final demand U تقاضای نهائی
application U تقاضای کار
excess demand U تقاضای بیش از حد
giving U تقاضای رای
joint demand U تقاضای مشترک
effective demand U تقاضای موثر
elastic demand U تقاضای با کشش
applications U تقاضای کار
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
rpo U تقاضای مظنه قیمت
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
derived demand U تقاضای مشتق شده
soft market U بازار با تقاضای خوب
to request issuance U تقاضای صدور کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
demands U تقاضای خرید کالا
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
rts U Send To Request تقاضای ارسال
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
patents U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
thereinto U درضمن ان
in the course of U درضمن
connotative U درضمن
meantime U درضمن در اثناء
coursed U درطی درضمن
course U درطی درضمن
courses U درطی درضمن
enpassant U درضمن تصادفا
meanwhile U درضمن در اثناء
it puckered up in sewing U درضمن دوختن چین خورد
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
esker U برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
mintage U اختراع
patent right U حق اختراع
device U اختراع
devices U اختراع
excogitation U اختراع
patented U حق اختراع
invention U اختراع
contrivances U اختراع
contraption U اختراع
patenting U حق اختراع
patent U حق اختراع
contraptions U اختراع
patents U حق اختراع
contrivance اختراع
mints U اختراع کردن
inventible U قابل اختراع
invenit U اختراع کرد
patenting U حق تثبیت اختراع
patented U حق ثبت اختراع
patent U حق ثبت اختراع
pull out of a hat <idiom> U اختراع کردن
minting U اختراع کردن
minted U اختراع کردن
appliance U تمهید اختراع
fictions U داستان اختراع
fiction U داستان اختراع
inventive U اختراع کننده
inventiveness U هوش اختراع
inventiveness U قوه اختراع
inventive power U قوه اختراع
patent U حق تثبیت اختراع
artifice U اختراع نیرنگ
artifices U اختراع نیرنگ
mint U اختراع کردن
drum up <idiom> U اختراع کردن
patenting U حق ثبت اختراع
inventive power U هوش اختراع
appliances U تمهید اختراع
patents U حق تثبیت اختراع
patents U حق ثبت اختراع
invents U اختراع کردن
inventing U اختراع کردن
invented U اختراع کردن
invent U اختراع کردن
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1 jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com